شبیه،'>شبیه،'>شبیه، شبیه، شبیه قیصر امینپور من دیر رسیدم. شبیه حضرت عباس میخواست به میدان برود. حتی از «حر» هم دیرتر رسیده بودم! اما گویا هنوز هم دیر نشده بود. شبیه شمر با کلاه خود و شمشیر و زره، در میدان جولان میداد و وقیحانه به قصد خود اعتراف میکرد. سمت راست میدان، اهل حرم و سبزپوشان ایستادهاند. و سمت چپ، سرخ پوشان. چقدر نزدیک و چقدر دور!مشکل بود تا باور کنم که اینجا کربلا و امروز عاشورا است؛ ولی شبیه بود! یه وجب از خاک اینترنت برای طلبه اشکنان...
ما را در سایت یه وجب از خاک اینترنت برای طلبه اشکنان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : paysokhan بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 30 آذر 1401 ساعت: 20:08